عاطفه های عاشقانه
می گــــم : خداحــافظ
که تُــو،
چشم تـَــر کـنی که بـگــی: کـجـا؟
مَگـه دَست خُودتـه این اومَــدنو رَفتـَــنا ؟
.
.
بعدش سفت بغلم کُـنی بـگــــی:
که هیچ رفتَــنی تـُـو کار نیست اینـو توو مُخت فرو کُـن !
.
.
هَمیـن جـا ، بـه دلت اشاره کُنی ، جاتـه تا هَمیشـه!
آخــــر سَرش هم مُحکـم بگی: شـیر فـَهم شــد؟
.
.
که مَــن ، دل ضَعفـه بگیرم از این همـه عاشقانـه های مَردونـه و مُحـکَمت ..!
نظرات شما عزیزان:
این روزهایم به تظاهر می گذرد ...
تظاهر به بی تفاوتی ...
به بی خیالی ...
به شادی ...
به اینکه مهم نیست ...
اما چه سخت می کاهد از جانم ...
این نمایش ...
تظاهر به بی تفاوتی ...
به بی خیالی ...
به شادی ...
به اینکه مهم نیست ...
اما چه سخت می کاهد از جانم ...
این نمایش ...
نوشته شده در سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, ساعت
23:11 توسط تنها| يک نظر |
Power By:
LoxBlog.Com |