عاطفه های عاشقانه

 

نقاشی ......







مینشینم در خلوت و تنهای خویش



در ذهن خودم مینگرم



از تو هیچ عکسی نیست !



یا اگر هست این عکس زیبا نیست



چاره ای نیست قلمو را برمیدارم



بوم را در جلوی خود میگزارم



آرام آرام میکشمت



چشمهای تو چه رنگی باشد



سبز.؟



آبی .؟



نه همان خاکستری خوب تر است



رنگ پوست تو که مانند بلور است دیگر



باز در عمق وجود خود





فکر من مشغول است



که لبان تو عجب سرخی نابی دارد



در خیال من تو همانند گل خندانی



حیفم امد که لبان تو همی بسته بماند



عکس تو کامل شد



به عجب زیبایی



من بازهم جستجو میکنمت در ذهنم



هیچ صدایی زه تو نیست!



یک سوال از همه دارم.



که صدای گل من با چه رنگی زیباس ؟



اه یادم رفته که صدا رسم ندارد



مینشینم رو به عکس تو



کاش میشد که برای یک بار



تو لبت باز کنی



و منم خیره به تو


 
که ناگهان اسم مرا یاد کنی

 

سروده سامان نامی



نظرات شما عزیزان:

كوروش
ساعت13:57---2 خرداد 1391
بيا اينجا شعرو ببين

بهناز
ساعت10:39---2 خرداد 1391
آفرین سامان این هم خیلی قشنگه حرف کم اوردم چی بگم دیگه آفرین
وبلاگت آوا محشر شده


aria
ساعت9:23---2 خرداد 1391
سلام. دوست من, وبلاگ جالبی داری. بهت تبریک میگم. لطفا من رو با اسم رباتیک لینک کن و بگو با چه اسمی بلینکمت. ممنون میشم اگه لینک کنی.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده در دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:,ساعت 17:43 توسط تنها| |


Power By: LoxBlog.Com