عاطفه های عاشقانه
نقاشی ...... سروده سامان نامی
نظرات شما عزیزان:
مینشینم در خلوت و تنهای خویش
در ذهن خودم مینگرم
از تو هیچ عکسی نیست !
یا اگر هست این عکس زیبا نیست
چاره ای نیست قلمو را برمیدارم
بوم را در جلوی خود میگزارم
آرام آرام میکشمت
چشمهای تو چه رنگی باشد
سبز.؟
آبی .؟
نه همان خاکستری خوب تر است
رنگ پوست تو که مانند بلور است دیگر
باز در عمق وجود خود
فکر من مشغول است
که لبان تو عجب سرخی نابی دارد
در خیال من تو همانند گل خندانی
حیفم امد که لبان تو همی بسته بماند
عکس تو کامل شد
به عجب زیبایی
من بازهم جستجو میکنمت در ذهنم
هیچ صدایی زه تو نیست!
یک سوال از همه دارم.
که صدای گل من با چه رنگی زیباس ؟
اه یادم رفته که صدا رسم ندارد
مینشینم رو به عکس تو
کاش میشد که برای یک بار
تو لبت باز کنی
و منم خیره به تو
که ناگهان اسم مرا یاد کنی
وبلاگت آوا محشر شده
Power By:
LoxBlog.Com |