عاطفه های عاشقانه
یار دیرین
نظرات شما عزیزان:
باز این غم با ترانه
با صدا های که خالی از کلام عاشقانه
میزند بر بام قلبم
یادم اید روز دیدار
لحظه ی ان عشق پر بار
در میان کوچه باغ سبز و خلوت
در کنار چشمه ی کوچک ولی پر آب احمد
دور میگشتیم ز خانه
میشنیدم از لب تو داستان عاشقانه
یادت آمد یار دیرین
یادت اید گردش آن روز شیرین
در میان کشتزاران
تو همانی یار دیرین؟
پس چرا تو میروی ای یار دیرین؟
پس چرا حتی نگاهی بر من عاشق نکردی؟
پس چرا پلهای امید مرا ویرانه کردی؟
تو که میرفتی چرا اینگونه آتش
بر تمام کشتزار عشق من افکنده رفتی؟
میروی تو یار دیرین باز میگویم خدایا!
گوشه ی چشمی به یار من بینداز
تا نگویی این بلا های که اید بر سر تو
آه و نفرین من عاشق به دنبال تو بوده
یار دیرین
Power By:
LoxBlog.Com |