عاطفه های عاشقانه
تو را دوست دارم لبخند تو را در باران میخواستم
نظرات شما عزیزان:
در این باران
میخواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم
میخواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم…
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی!
چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را
با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور
پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری…
دوست داری سایت عاشقانه منم ببین و بعد نظرتو بده
شایدم دوست داشتی تبادل لینک کنیم
بهم خبر بده
Power By:
LoxBlog.Com |